كامنت خبري: (ساعتي بعد از تعويق اجراي حكم اعدام حبيب) امروز خورشيد در ايران درخشيده، بي آن خبر بد. و آنگونه كه خبر مي رسد «حبيب» زنده است.
: هر اتفاقي بيفتد، بايد ما را در مقاومت و تدوام تلاشهايمان براي رهايي ايران از اين ديكتاتوري بدنام و فاسد راسخ تر كند. بهاره هدايت در اوين هم حالش وخيم گزارش شده است. هر اتفاقي بيفتد، ما راسخ تر مي شويم.
كامنت مرتبط: نيروهاي حكومت، حساسيت ما را به سنجش مي گيرند. هرچه حساسيت ما پايين برود و بي خيال تر شويم، آنها بر فشارهاي خود مي افزايند تا ما به مرز «بي حسي» برسيم. آنقدر دايره را تنگ خواهند گرد كه ما را خسته كنند. آيا ما خسته مي شويم؟ اميدوارم نشويم. خواب و خستگي و غفلت در اين سرما، مساوي است با مردن! و ما براي زندگي است كه تا آستانه ي مردن جنگيده ايم.
استتوس سه شنبه: (اجراي ناگهاني اعدام علي صارمي و علي اكبر سيادت)
كامنت سه شنبه: اي همه كساني كه امروز در مقابل اين اعدامها سكوت مي كنيد، به زودي در برابر اين سئوال قرار مي گيريد كه:«وقتي عزيزان ما را مي كشتند، شما چه مي كرديد؟» سكوت امروز، يقه فردايتان را خواهد گرفت. اگر تا فردا، اين قاتلان بگذارند شما زنده بمانيد!
كامنت سه شنبه: ديكتاتوري حاكم بر ايران، بعد از اعدام ظالمانه اشخاص دگرانديش و منتقد، جسد اعداميان را دزديدند(فرزاد كمانگر و شيرين علم هولي را يادتان هست؟) و حالا خانواده اعداميان را هم به زندان مي برند و به گروگان مي گيرند تا حتي عزاداري نكنند.(خانواده لطيفي پور، صارمي و سيادت) اينگونه جمهوري اسلامي چرخه ي جنايتهايش را تكميل مي كند. جناياتي كه لااقل در تاريخ معاصر جهان، هرگز سابقه نداشته است!
بازتاب سخنان علي صارمي چند ماه قبل از اعدامش: اعدام فقط براي حضور در گورستان خاوران (مزار جانباختگان سال67)، بدون ابلاغ حكم! بدون حضور وكيل! سالهاست فرشته عدالت در ايران، كور و كر است.(لينك سخنان صارمي)
تكميلي آخر: واي بر حال زار حكومتي كه حتي از دفن اجساد اعداميان هم واهمه دارد و هنوز مي پندارد مقتدر و پابرجاست! پيكر زنده ياد علي صارمي به دستور مقامات امنيتي «ممنوع الدفن» شده است! اين يعني وحشت حكومت از جسد مخالفان. به خدا كه ما در غفلتيم اگر قدر توانايي هاي خود را ندانيم.
پي نوشت:
نامه زينب صارمي به پدر شهيدش!
اين نامه را براي روح پدر بزرگوارم مينويسم تا بشنود!
پدر عزيزم،كاش بدانم كه آيا ما را پشت ديوار اوين حس كردي! در سرماي سرد زمستان،همه ميلرزيديم و مأموران نيروي انتظامي بخاري روشن كرده بودند و در ماشين هايشان خودش...ان را گرم ميكردند.
پدر امده بودم صورت ماهت را ببينم.
پدر آمده بودم كه در قلب من و مادر و خواهرانم بزنند!اما تو بماني و از وطنم دفاع كني!
پدر بيست دقيقه بيشتر طول نكشيد كه دو آمبولانس نزديك اذان آمدند و از در آهني اوين ميخواستند تو بيايند،روي يكي از آمبولانسها نوشته بود بازرسي . هنوز داخل نشده بودند كه صداي حسين...حسين....حسين...سكوت سرد اوين را شكست و با صداي اذان در هم اميخته شد در شب پر ستاره و ماه!
تمام قامتم خشك شده بود و قابل توصيف نبود،همه سيخ شدن مو بر تن رو حس كردند بعد از صداي اذان مأموران رفتند و ما مانديم
پدر ديدم كه پر كشيدي و ما را جا گذاشتي،اما جا نمانديم،جاي پايت را نگاه كن! تمام جهانيان آمدند و پشت سرت دارند راه ميروند،حتي با سرهاي شكسته!.
پدر از صميم قلب دوستت دارم.دوستت دارم.دوستت دارم.
زينب صارمي فرزند علي صارمي
توضيح: زنده ياد علي صارمي بامداد دوشنبه به جرم حضور سه سال قبلش در گورستان اعداميان خاوران زنداني و به اعدام محكوم شد. اعدامي ديگر علي اكبر سيادت به جرم جاسوسي(!) اعدام شد.اين نامه را براي روح پدر بزرگوارم مينويسم تا بشنود!
پدر عزيزم،كاش بدانم كه آيا ما را پشت ديوار اوين حس كردي! در سرماي سرد زمستان،همه ميلرزيديم و مأموران نيروي انتظامي بخاري روشن كرده بودند و در ماشين هايشان خودش...ان را گرم ميكردند.
پدر امده بودم صورت ماهت را ببينم.
پدر آمده بودم كه در قلب من و مادر و خواهرانم بزنند!اما تو بماني و از وطنم دفاع كني!
پدر بيست دقيقه بيشتر طول نكشيد كه دو آمبولانس نزديك اذان آمدند و از در آهني اوين ميخواستند تو بيايند،روي يكي از آمبولانسها نوشته بود بازرسي . هنوز داخل نشده بودند كه صداي حسين...حسين....حسين...سكوت
تمام قامتم خشك شده بود و قابل توصيف نبود،همه سيخ شدن مو بر تن رو حس كردند بعد از صداي اذان مأموران رفتند و ما مانديم
پدر ديدم كه پر كشيدي و ما را جا گذاشتي،اما جا نمانديم،جاي پايت را نگاه كن! تمام جهانيان آمدند و پشت سرت دارند راه ميروند،حتي با سرهاي شكسته!.
پدر از صميم قلب دوستت دارم.دوستت دارم.دوستت دارم.
زينب صارمي فرزند علي صارمي