آخرين مطلبم در « فرصت نوشتن»

۱۳۸۹ آذر ۸, دوشنبه

تلگراف: «عبيدالله خامنه اي» و عمرسعدهايش!

سريال تلويزيوني «مختارنامه» ظاهرا" بهانه اي به دست حاكمان ايران داده تا از برخي شباهت هاي تاريخي زمان صدر اسلام، كلاهي براي مشروعيت از دست رفته (و نداشته ي) خود بسازند! اما همه چيز تا بدين جا «معكوس» نتيجه داده و شباهت خامنه اي و يارانش به عبيدالله زياد و عمرسعد و شمر بيشتر فاش مي شود! هر چند روزنامه كيهان و صداوسيما سعي مي كنند درباره «فتنه جنبش سبز» از اصطلاحات و شخصيتهاي اين سريال تلويزيوني الهام بگيرند و به عنوان مثال شيخ اصلاحات را «عمر سعد» مي خوانند! ولي وقتي «عبيدالله زياد» دستور مي دهد «فتنه حسين» را حتي با كشتن زن و اسارت دختران كاروانش سركوب كنند، مردم به ياد سخنان «عبيدالله خامنه اي» در سخنراني «خطبه خون» 29 خرداد 88 مي افتند و به حقانيت و مظلوميت «جنبش سبز» بيشتر پي مي برند. هرچه اين سريال جلوتر مي رود، شباهت هاي حاكمان ايران به شخصيتهاي بد و وقيح و خونريز اين سريال بيشتر نمايان مي شود. آنگونه كه در قسمت اخير «مختارنامه»، شباهتهاي مقام عظماي ولايت(!) به «عبيدالله زياد» چنان آشكار شده كه مي توان بر او لقب «عبيدالله خامنه اي» نهاد. شبيه سازي تاريخي گاهي معكوس نتيجه مي دهد! به خصوص وقتي حق از باطل در مقابل چشم مردم جدا شده و شواهد بي شمار، آبرويي براي حاكمان باقي نگذاشته است!
در سريال مختارنامه، «عبيدالله بن زياد» يا «ابن مرجانه» حاكم كوفه با «لباس مبّدل حسين» وارد شهر مي شود زيرا مردم منتظر ميهمان خود «حسين بن علي» هستند. عبيدالله با حيله و نيرنگ قصر كوفه را تصرف مي كند. بناي حكومت او با دروغ آغاز مي شود و با قتل و تجاوز و كشتار ادامه مي يابد. عبيدالله شخصيتي است سيّاس و دروغگو، او يك «جعل كننده» حرفه اي آيات قرآني و احاديث نبوي است كه براي دفاع از حكومت نامشروعش بر شهر كوفه، «راست و دروغ» ديني را از احاديث نبوي و آيات قرآني جعل مي كند و به خورد مردم مي دهد.
وقتي مردم كوفه براي ياري حسين ابن علي برمي خيزند، عبيدالله سوگند مي خورد «فتنه حسين» را با شمشير سركوب كند و «چشم فتنه» را درآورد. به كار بردن عنوان «فتنه» و شباهت آن در قيام حسيني و اعتراضات حق طلبانه مردم ايران، يا از هوشمندي كارگردان است و يا از ظرايف روزگار، چرا كه حق هميشه ماندگار است و باطل هميشه رسوا و روسياه. «عبيدالله» زبان و چشمان دو يار ديرين پيامبر را در مي آورد و سفير حسين (مسلم بن عقيل) را از برجي بلند بر زمين مي اندزد و مي كشد و عاقبت عمرسعد (كسي مثل مرتضوي يا سردار نقدي) را به سوداي حكومت بر «ري» به جنگ با امام حسين به صحراي نينوا مي فرستد. عمر سعد و شمر ذي الجوشن، چنان با دقت شخصيت پردازي شده اند كه حتي سخن گفتنشان هم شبيه اراذل و اوباش حكومت ايران و اطرافيان «عبيدالله خامنه اي» درآمده است!
در قسمت نهم اين سريال، مردم در مسجد كوفه بر «عبيدالله» مي شورند و وي را به عنوان دشمن علي(ع) «سبّ» مي كنند و دشنامش مي دهند. عبيدالله به هنگام ترك مسجد سوگند مي خورد:"كاري مي كنم كه «سّب نبي و فحاشي به خاندان علي» در كوفه چنان رايج شود كه جز سّب علي، نقل محفلها نباشد و ديگر كسي مشروعيت حكومتم را «به نام علي» زير سئوال نبرد!"
«عبيدالله خامنه اي»! هنگام ديدن ادامه اين سريال تلويزيوني، اين لقب را فراموش نكنيد و شباهت دوران عبيدالله خامنه اي با دوران «پسر مرجانه» و شباهت اين روزها را با سركوب «فتنه حسين بن علي» با دقت بيشتري ببينيد. تاريخ سرشار است از درسهاي آموزنده!
پي نوشت: فيلم زير را اگر وقت كرديد، ببينيد! مشخصه هاي حكومت فريب و جعل و جنايت را در سخنان عبيدالله خامنه اي در جمع بسيجيان كوفي (سربازان عمر سعد زمان) مي توان به وضوح ديد و فهميد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر