آخرين مطلبم در « فرصت نوشتن»

۱۳۸۹ دی ۹, پنجشنبه

بيداري در فيس بوك / نامه ي زينب صارمي

دوستي كامنت گذاشته بود در اين چند روز كه دو تن را اعدام كردند  شما كجاييد؟ نوشتم: بيا فيس بوك!همه اينجاييم. از من خواست فشرده اي از استتوس هاي فيس بوك را اينجا بگذارم چون به هيچ عنوان نمي تواند از سد فيلتر شكنها بگذرد. وقتي درخواست براي اين كار به بالاتر از ده نفر رسيد، اطاعت كردم!

اين چند روز با دوستان فيس بوكي، مشغول همياري براي مخالفت با اعدام حبيب الله لطيفي پور و يا در حال اعتراض به اعدام مظلومانه علي صاري و اكبر سيادت بوديم. براي اطلاع دوستان غير فيس بوكي، در زير همه پيامهايم (استتوس ها) در فيس بوك را در اين چند شب متوالي از شنبه شب تا امشب مي توانيد بخوانيد. البته با مراجعه به صفحه فيس بوك عمومي ام مي توانيد از تلاشهاي همه هموطنان براي جلوگيري و اعتراض به اين فجايع مطلع شويد. بخشي از دوستانم در فيس بوك واقعا" در چند شب اخير به درستي نخوابيدند. دورد بر همه آنها كه خواب را بر ديده حرام كردند تا از حق دفاع كنند و از مظلوميت اعداميان بنويسند.

استتوس شنبه شب: (شنبه شب! هفت ساعت قبل از اجراي اعدام حبيب الله لطيفي پور) باز هم شمارش معكوس! و يك انتظار كشنده ديگر براي ايرانيان! به اميد يك اتفاق خوب، يك تجديدنظر، يك توقف حكم، يك خبر خوش و يك معجزه! «حبيب الله لطيفي پور» دانشجوي معترض كرد، تا طناب دار حدود 7 ساعت فرصت دارد! اين «هفت ساعت» را چگونه مي گذراني؟

استتوس بامداد يكشنبه: (دقايقي قبل از احتمال اجراي حكم حبيب) آيا اين دقيقه هاي پاياني يك زندگي است؟ يا لحظات تولد يك اميد؟ هرچه هست، امشب «شب احياي» انسانيت و «شب قدر» همبستگي و بشردوستي همه ايرانيان بود. اميد كه با صبحي پيروز و خجسته، سرماي اين شب شكسته شود و گرماي همبستگي و اتحاد را فراموش نكنيم. و باز هزاران اميد كه «حبيب» زنده بماند.

كامنت خبري: (ساعتي بعد از تعويق اجراي حكم اعدام حبيب) امروز خورشيد در ايران درخشيده، بي آن خبر بد. و آنگونه كه خبر مي رسد «حبيب» زنده است.

استتوس يكشنبه شب: (يكشنبه شب. ساعاتي بعداز لغو حكم اعدام حبيب، وقتي خبر رسيد خانواده اش دستگير شده اند!) يورش نيروهاي امنيتي به منزل حبيب الله لطيفي پور و بازداشت اعضاي خانواده او، قطع تلفنهاي زندان سنندج و قطع تردد. التهاب در سطح شهر... اين خبرها دارند مي رسند. اي خواب، از چشمهايم دور باش. به بيداري محتاجم!

كامنت مرتبط: هر اتفاقي بيفتد، بايد ما را در مقاومت و تدوام تلاشهايمان براي رهايي ايران از اين ديكتاتوري بدنام و فاسد راسخ تر كند.  بهاره هدايت در اوين هم حالش وخيم گزارش شده است. هر اتفاقي بيفتد، ما راسخ تر مي شويم.

كامنت مرتبط: نيروهاي حكومت، حساسيت ما را به سنجش مي گيرند. هرچه حساسيت ما پايين برود و بي خيال تر شويم، آنها بر فشارهاي خود مي افزايند تا ما به مرز «بي حسي» برسيم. آنقدر دايره را تنگ خواهند گرد كه ما را خسته كنند. آيا ما خسته مي شويم؟ اميدوارم نشويم. خواب و خستگي و غفلت در اين سرما، مساوي است با مردن! و ما براي زندگي است كه تا آستانه ي مردن جنگيده ايم.

استتوس سه شنبه: (اجراي ناگهاني اعدام علي صارمي و علي اكبر سيادت) داغ ماتم هاست بر جانم بسي، در دلم پيوسته مي گريد كسي!/ باز هم اعدام. اعدام ناگهاني و بي خبر دو زنداني، فقط به اين دليل كه همچون سران حكومت اراذل و اوباش نمي انديشيدند! فجايعي مثل فاجعه سال شصت و هفت در حال بازتكرار است. سكوت امروز، يقه فردايمان را خواهد گرفت! تازه اگر فردايي برايمان بگذارند و اگر قرباني بعدي، خود ما نباشيم!

كامنت سه شنبه: اي همه كساني كه امروز در مقابل اين اعدامها سكوت مي كنيد، به زودي در برابر اين سئوال قرار مي گيريد كه:«وقتي عزيزان ما را مي كشتند، شما چه مي كرديد؟» سكوت امروز، يقه فردايتان را خواهد گرفت. اگر تا فردا، اين قاتلان بگذارند شما زنده بمانيد!
كامنت سه شنبه: ديكتاتوري حاكم بر ايران، بعد از اعدام ظالمانه اشخاص دگرانديش و منتقد، جسد اعداميان را دزديدند(فرزاد كمانگر و شيرين علم هولي را يادتان هست؟) و حالا خانواده اعداميان را هم به زندان مي برند و به گروگان مي گيرند تا حتي عزاداري نكنند.(خانواده لطيفي پور، صارمي و سيادت)  اينگونه جمهوري اسلامي چرخه ي جنايتهايش را تكميل مي كند. جناياتي كه لااقل در تاريخ معاصر جهان، هرگز سابقه نداشته است!
بازتاب سخنان علي صارمي چند ماه قبل از اعدامش: اعدام فقط براي حضور در گورستان خاوران (مزار جانباختگان سال67)، بدون ابلاغ حكم! بدون حضور وكيل! سالهاست فرشته عدالت در ايران، كور و كر است.(لينك سخنان صارمي)
تكميلي آخر: واي بر حال زار حكومتي كه حتي از دفن اجساد اعداميان هم واهمه دارد و هنوز مي پندارد مقتدر و پابرجاست! پيكر زنده ياد علي صارمي به دستور مقامات امنيتي «ممنوع الدفن» شده است! اين يعني وحشت حكومت از جسد مخالفان. به خدا كه ما در غفلتيم اگر قدر توانايي هاي خود را ندانيم.
پي نوشت:
نامه زينب صارمي به پدر شهيدش!
اين نامه را براي روح پدر بزرگوارم مينويسم تا بشنود!
پدر عزيزم،كاش بدانم كه آيا ما را پشت ديوار اوين حس كردي! در سرماي سرد زمستان،همه ميلرزيديم و مأموران نيروي انتظامي بخاري روشن كرده بودند و در ماشين هايشان خودش...ان را گرم ميكردند.
پدر امده بودم صورت ماهت را ببينم.
پدر آمده بودم كه در قلب من و مادر و خواهرانم بزنند!اما تو بماني و از وطنم دفاع كني!
پدر بيست دقيقه بيشتر طول نكشيد كه دو آمبولانس نزديك اذان آمدند و از در آهني اوين ميخواستند تو بيايند،روي يكي از آمبولانسها نوشته بود بازرسي . هنوز داخل نشده بودند كه صداي حسين...حسين....حسين...سكوت سرد اوين را شكست و با صداي اذان در هم اميخته شد در شب پر ستاره و ماه!
تمام قامتم خشك شده بود و قابل توصيف نبود،همه سيخ شدن مو بر تن رو حس كردند بعد از صداي اذان مأموران رفتند و ما مانديم
پدر ديدم كه پر كشيدي و ما را جا گذاشتي،اما جا نمانديم،جاي پايت را نگاه كن! تمام جهانيان آمدند و پشت سرت دارند راه ميروند،حتي با سرهاي شكسته!.
پدر از صميم قلب دوستت دارم.دوستت دارم.دوستت دارم.
زينب صارمي فرزند علي صارمي
توضيح: زنده ياد علي صارمي بامداد دوشنبه به جرم حضور سه سال قبلش در گورستان اعداميان خاوران زنداني و به اعدام محكوم شد. اعدامي ديگر علي اكبر سيادت به جرم جاسوسي(!) اعدام شد.

۱ نظر:

  1. http://www.rahesabz.net/story/30396
    سلام بر بابک عزیز
    این لینک مصاحبه مسیح علی نژاد با همسر یک محکوم به اعدام است. حتما دیده اید. این زندانی بسیار بی کس و مظلوم است. از شما که برای جلوگیری از اعدام زندانیان تلاش می کنید خواهش می کنم از این بنده خدا هم حمایت کنید. همه می دانیم بعد از تایید حکم در دادگاه تجدید نظر هر لحظه امکان اجرای حکم وجود دارد. پیش از آن باید کاری کرد. ممنون از شما دوست و همراه عزیز

    پاسخحذف